loading...

گهواره یِ تکرار

بازدید : 675
يکشنبه 24 آبان 1399 زمان : 22:36

میاد در اتاق و گلوش رو صاف میکنه. ازین پهلو به اون پهلو میشم و میپرسم چیزی میخوای؟ میگه: پتوی گرمتر میشه داشته باشم؟

نیمخیز میشم و در حالی که با انگشت بهش کمد رو نشون میدم میگم وسایل اونجاس، هرچی خواستی برادر.

میگه مرسی و میره سمت کمد، پتو رو برمیداره و من میزنم آهنگ بعدی، واسه بار دهم شب بخیر میگیم.

چند دیقه بعد دوباره چراغ راهرو رو میزنه بالا و میاد دم در، نگاهش میکنم، میگه : میشه اون عروسکه رو داشته باشم؟ و به خری که خودش آورده واسم اشاره میکنه. میگم بیا ببرش و واسه بار یازدهم شب به خیر میگیم.

آهنگ بعدی رو رد میکنم و بازم چراغ راهرو روشن میشه، میگه صبح کاری نداری؟ ساعتو نگاه میکنم و میگم الان صبحه. چرا میپرسی؟ میگه صبحونه با من.میگم اوکی، مرسی و واسه بار دوازدهم شب به خیر میگیم و بالاخره راضی میشه بخوابه. هنوز ده دیقه از دوازدهمین شب به خیری نگذشته که صدای خروپفش بلند میشه.

لبخند پهن راهشو به صورتم باز میکنه و میگم صدای خروپف هم همچین چیز بدی نیستا. حداقل این حسو میده که تو خونه بیشتر از تویی هست.

+ تاريخ شنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۹ساعت 7:31 نويسنده خُنیاگَر |
3 سال زندان براي عاملين شليك به هواپيماي اوكراين
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی