loading...

گهواره یِ تکرار

بازدید : 1104
سه شنبه 14 مهر 1399 زمان : 7:38

یه معلم زیست تو مدرسه مون داشتیم، این ازین love in first sight‌ها شده بود با من. با لحن خاص خودش بهم میگفت به خدا اگه منت بذاری بیای رشته‌ی تجربی ، واست کلاس خصوصی میذارم که یه سال گذشته رو جمع کنم تو یه مدت کوتاه.

منم هربار اینو میدیم میگفتم قربان من دلیل داره تجربی نرفتنم، تو کتش نمی‌رفت که نمی‌رفت.

یه معلم دینی هم داشتیم، معلم پسرخاله م هم بود، بعد قفلی زده بود که علی چیکار کرد، هربار بهش میگفتم همون سال پزشکی قبول شد ، لباشو غنچه میکرد و میگفت پوزوشکی یا پیراپوزوشکی . منم میگفتم همون پوزوشکی آقا جان .

دوباره که همو می‌دیدیم ریست میشد و این دیالوگ رو من هزاران بار تکرار کردم و شد ننه‌ی ملکه‌ی ذهنم.

* با لب غنچه بخونین

ساعت دو شب دارم از دبیرستان میگم و به این فکر مبکنم بیدار شدم چی بخورم. زندگی زیبا نیست؟

+ تاريخ دوشنبه چهاردهم مهر ۱۳۹۹ساعت 3:32 نويسنده خُنیاگَر |
طرز تهیه ساندویچ گوشت و پنیر
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی