loading...

گهواره یِ تکرار

بازدید : 953
پنجشنبه 16 مهر 1399 زمان : 4:37

تو صف نونوایی وایساده بودم که گوشیم زنگ خورد، دکمه‌ی سبزو کشیدم وسط و صدای زیباش رو شنیدم. داشتم باهاش صحبت میکردم و از همه‌ی "دوست ندارم"‌هام واسش میگفتم که جلوییم برگشت و زل زد تو چشمام . میگه ایرانی هستی؟ ازینکه باهام فارسی حرف نمیزنه و به جای شما تو به کار میبره اصلا حال نمی‌کنم و توی دلم میگم نه فرانسوی هستم واسه اینه دارم فارسی حرف میزنم پشت تلفن و به فارسی میگم آره. میگه منم ایرانیم، یعنی افغانم ولی ایران بودم. میگم خیلی هم عالی و به مامان پشت تلفن میگم شما چه خبر. میگه آره ایرانیای نژادپرست نمیخوان با افغانا حرف بزنن‌ها؟ فکر میکنی من پستم؟ پیش خودم فکر میکنم کجای خیلی هم عالی نژادپرستانه ست و میگم برادر من، دارم با تلفن حرف میزنم همینجوری که میبینی. پشتشو میکنه بهم و من به تلفنم ادامه میدم.

پی . اس : من اینجا با دیدن این رفتارا نژادپرست نشم صلبات.

*مولانای جان

+ تاريخ سه شنبه پانزدهم مهر ۱۳۹۹ساعت 22:27 نويسنده خُنیاگَر |
درنگی در زباله ای در زر ورق شعر
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی