loading...

گهواره یِ تکرار

بازدید : 360
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 17:40

با افسوس و غمی‌جانسوز لازم است به ذکرتان برسانم که امروز در عملی انجام شده قرار گرفته و موقعیت بسیار هولناکی را پشت سر گذاشتندی.

بدین سان که، بعد از اتمام یونی تو راهرو دوست دختر یکی از همکلاسیا رو دیدم و بعد از سلام احوالپرسی گفت شنیدم جولیاتون تصادف کرده. منم داشتم فکر میکردم که جولیامون کی بود که همکلاسی بنده و دوست پسر وی فرمود آره دیروز واسه همین رفته بودم بهش سر بزنم چون جولیا آسیب دیده. من هنوز داشتم لود می‌شدم که جولیا که بود و چه کرد ، که دوست دختر اون دوستمون در ادامه گفت بیاین بریم تا منم بهش سر بزنم.

منم یکم اوضاع رو دو دوتا سه تا کردم دیدم دوست گلمون گندی بزرگ زده و برای حفظ آبروی خویشتن و جولیای نداشته گفتم مگه دیروز واسش گل نفرستاده بودین؟ گلی که دوستمون آورد رو گفت از طرف شماست که.

دوست دختر ایشان نیز از خر شیطان پایین آمده و واسه ضایع و روغن مایع نشدن گفت آره دیگه من فرستاده بودم فقط خواستم دوباره سر بزنم. همکلاسی نامحترم بنده هم گفت خب دیگه بذاریم استراحت کنن یکم و اینقدر مزاحمشون نشیم . رفتن ، ولی در این چند دقیقه من نصف بیشتر از خودمو از دست دادم و به دست نیاوردم هرگز.

پی.اس : بعدتر ایمیل زد که جولیا دوست دختر سابقش بوده که تصادف کرده و این رفته دیدنش بدون اجازه‌ی دوست دختر جدیدش و اون گویا پی برده بود ، زین رو جولیا رو کرده بود تو پاچه‌ی من .

پی. اس الثانی : جولیامون رو نمیدین بریم؟

پی. اس الثالث : خدایی شانسو دارین؟ اونیم که میکنن تو پاچمون مجروحه.

+ تاريخ جمعه نهم آبان ۱۳۹۹ساعت 1:52 نويسنده خُنیاگَر |
دو راهی قلب من ...♥ / پارت 9
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی