با افسوس و غمیجانسوز لازم است به ذکرتان برسانم که امروز در عملی انجام شده قرار گرفته و موقعیت بسیار هولناکی را پشت سر گذاشتندی.
بدین سان که، بعد از اتمام یونی تو راهرو دوست دختر یکی از همکلاسیا رو دیدم و بعد از سلام احوالپرسی گفت شنیدم جولیاتون تصادف کرده. منم داشتم فکر میکردم که جولیامون کی بود که همکلاسی بنده و دوست پسر وی فرمود آره دیروز واسه همین رفته بودم بهش سر بزنم چون جولیا آسیب دیده. من هنوز داشتم لود میشدم که جولیا که بود و چه کرد ، که دوست دختر اون دوستمون در ادامه گفت بیاین بریم تا منم بهش سر بزنم.
منم یکم اوضاع رو دو دوتا سه تا کردم دیدم دوست گلمون گندی بزرگ زده و برای حفظ آبروی خویشتن و جولیای نداشته گفتم مگه دیروز واسش گل نفرستاده بودین؟ گلی که دوستمون آورد رو گفت از طرف شماست که.
دوست دختر ایشان نیز از خر شیطان پایین آمده و واسه ضایع و روغن مایع نشدن گفت آره دیگه من فرستاده بودم فقط خواستم دوباره سر بزنم. همکلاسی نامحترم بنده هم گفت خب دیگه بذاریم استراحت کنن یکم و اینقدر مزاحمشون نشیم . رفتن ، ولی در این چند دقیقه من نصف بیشتر از خودمو از دست دادم و به دست نیاوردم هرگز.
پی.اس : بعدتر ایمیل زد که جولیا دوست دختر سابقش بوده که تصادف کرده و این رفته دیدنش بدون اجازهی دوست دختر جدیدش و اون گویا پی برده بود ، زین رو جولیا رو کرده بود تو پاچهی من .
پی. اس الثانی : جولیامون رو نمیدین بریم؟
پی. اس الثالث : خدایی شانسو دارین؟ اونیم که میکنن تو پاچمون مجروحه.
دو راهی قلب من ...♥ / پارت 9