گهواره یِ تکرار

تو یکی از کنفرانس‌های استرالیا یه چشم بادومی‌ای رو دیدم که میگفت دو سه سالی هست واسه تحصیل اومده استرالیا. نسبت به چشم بادومیا قدش بلند بود خوش قیافه بود. اون زمانا یه دوست دختر کره‌‌‌ای ساکن استرالیا داشت. اسمش kate بود. این اینستاشو به من داد که بیا دوست باشیم اینا. پستاش ازین مدل عاشقانه‌ها with my kate و اینا بود.

بعد از چند ماه این کلا عکس و خبری نذاشته بود، همینجوری بهش پیام که دادم که در چه حالی گفت kate خانم بهم زده باهاش و اینم وسط درس و تحصیل ، یه سال مونده تا فارغ‌التحصیلیش ول کرده بود برگشته بود کره. دیگه همه چیم گذاشته بود کنار و تقریبا دو سال فقط کتابهای انگیزشی و اینا میخوند تا تونست هندل کنه کاری که kate باهاش کرده بود.

بعد از یه مدت دوباره زندگی نرمالشو از سر گرفت و اینبار زد تو کار سالم زندگی کردن و ورزش و یه بدنی ساخت اوووف .

چند روز پیش پروفایلشو واسه دکتر پ فرستادم، که ببین چه بدنی ساخته. دکتر پ هم رفته بود پایین تر تو پیج ایشون و یه عکس واسه دو سال پیشو لایک کرده بود.

خلاصه با جیغ اومد پیش من که چیکار کنم الان ، آبروم رفت ، حالا طرف فکر میکنه تو نخشم و اینا. منم واسه آرامشش گفتم خب حالا عیبی نداره که دوستش داری و استاکرشی، دکتر منحرفم نیاز داره این جامعه.

الان باهام قهر کرده. چیلا آخه به قول خنثی :))

مرتبط به استیو ولی نه به دکتر پ : یه مدت واسه همین آقا خوشتیپه که عکس میفرستادم (اون موقع که با kate بود هنوز) ، کیفمو میذاشتم وسط عکس با هشتگ with my bag واسش میفرستادم. دلم تنگ شد واسه اون کیفم.